اتاق نني

 

کپی رایت : ننی و موشه
 

 

Sunday, January 15, 2006

دلتنگي

فردا دارم می رم ماموریت

نه دفعه اولمه که می رم ماموریت ، نه دفعه اولمه که دارم از موشه دور می شم. ولی حال و هوای موقعی و دارم که موشه اوایل خرداد امسال چند روزی رفت یه مسافرت کاری. خیلی دلم براش تنگ شده بود. اصلا دل و دماغ خونه اومدن نداشتم. وقت گذرونی می کردم که زمان فقط بگذره چه جوریش برام مهم نبود. دیگه نه الواتی بعد از شرکت حال می داد نه ایروبیکی که همیشه آرومم می کنه. حتی بچه های شرکتم متوجه بدخلقیام شده بودن و برام دست می گرفتن. یادمه یه بار به موشه پیشنهاد دادم برای درس خوندن تنها برم یه کشور دیگه تا راحتتر بهم ویزا بدن. اولین سوالی که از خودم پرسیدم این بودکه بدون موشه می تونم چند سال تنها زندگی کنم یا نه. اونموقع محکم پیش خودم گفتم آره هر پیشرفتی سختیای خودشم داره.ولی الان وقتی دوباره این سوال از خودم می پرسم به این نتیجه می رسم که هیچ پیشرفتی به یه لحظه جدا شدن از موشه نمی ارزه

حیف که مثل پسر بچه هایی که بعد ازشیطنتهای روزانشون بیهوش می شن و صدای نفسای عمیقشون تو فضا می پیچه خوابیدی وگرنه همین الان بیدارت می گردم و بهت می گفتم که حتی یه لحظه دوریت چقدر برام سخته


دوست دارم موشه

0 Comments:

Post a Comment

<< Home